بازاریابی محتوا چیست؟ آیا بازاریابی محتوا به رشد کسب و کار آنلاین کمک می کند؟

بازاریابی محتوا چیست؟

وقتی‌که سوال  بازاریابی محتوا چیست را می‌شنوید حتماً سریع به فکر  مقالات سایت و یا محتوای شبکه‌های اجتماعی می‌افتید. اما در واقع به این صورت نیست. چون بازاریابی محتوا دایره وسیع‌تری از انواع محتواها را شامل می‌شود.

بازاریابی محتوا: استراتژی که بر اساس محتوا ( انواع مختلف محتوا) در جهت:

• ایجاد یک ارتباط قوی با بازدیدکننده
• جلب‌توجه مخاطب
• افزایش تعامل بازدیدکننده
• معرفی برند یا محصولات و خدمات به کار گرفته می‌شود.

بازاریابی محتوا چیست؟

بازاریابی محتوا، فرایندی است:

• برای تولید و انتشار
• محتوای باارزش و  قانع‌کننده
• برای جذب مخاطبین هدف
• و درخواست انجام کاری  مشخص از آن‌ها.

انتخاب مخاطب هدف

جوی پولیزی در کتاب Content Inc  می‌گوید :

یکی از مهم‌ترین  و اولین مواردی که باید به آن توجه شود این است که شما برای چه کسی می‌نویسید. یکی از اشتباهات تولیدکنندگان محتوا این است که دوست دارند برای همه محتوا تولید کنند. این بدان معناست که :هیچ کسی مخاطب محتوای آنها نیست.

ما به‌عنوان نویسنده محتوا چرا باید برای یک مخاطب خاص محتوا تولید کنیم؟

چرا نباید تمام مخاطبان خود را به‌عنوان مخاطب خاص تعریف کنیم و آن‌ها را هدف قرار دهیم؟

درواقع دوست داریم فروش بیشتری داشته باشیم و مخاطبین بیشتری را جذب کنیم. اما وقتی‌که برای یک جمعیت بزرگ‌تر صحبت می‌کنیم و افرادی خاص را برای جذب تعریف نکرده‌ایم مانند یک سخنران در یک بازار بزرگ خود را معرفی کرده‌ایم. سخنرانی که فقط داریم بلند صحبت می‌کنیم نه چیزی دیگر. مردم نمی‌خواهند مانند یک جمعیت شناخته شوند بلکه آن‌ها می‌خواهند متن اختصاصی خودشان را بخوانند. محتوایی که اختصاصاً برای آن‌ها تولیدشده است و به‌طور مستقیم به آن‌ها اشاره می‌کند. در بازاریابی محتوا، توصیف و تجسم مخاطب ایدئال باعث می‌شود که وب‌سایت ما زنده‌تر و شخصی‌تر به نظر برسد.
ما به‌عنوان صاحب کسب‌وکار آنلاین فقط برای یک نفر محتوا تولید نمی‌کنیم بلکه هرکسی که به خواننده هدف ما نزدیک‌تر باشد احساس می‌کند که محتوا برای او نوشته‌شده است. این احساس  باعث جذب و ایجاد علاقه به کسب‌وکار در او می‌شود.

در بازاریابی محتوا مشخص کردن مخاطب ایدئال به ما کمک می‌کند که محتوای بهتری را تولید کنیم

اگر چالش‌ها و نیازهایی که مخاطب خاص با آن روبرو است را پیدا کنیم بهتر می‌توانیم راه‌حل‌های درستی را به آن‌ها ارائه دهیم. اگر بدانیم مخاطب خاص کدام محتوا را بیشتر دوست دارد و با کدام محتوا راحت‌تر است، بهتر می‌توانیم او را درگیر محتوای خود کنیم و از کلمات و جملاتی استفاده کنیم که او دوست دارد آن‌ها را بخواند. وقتی‌که اعتراض یک خریدار را به‌خوبی درک کنیم بهتر می‌توانیم او را قانع کنیم. مخاطبین خاص همان مشتریان آینده کسب‌وکار ما  هستند.

آنچه باید در مورد مخاطب هدف بدانید؟

نوشتن برای یک نفر متن شمارا قدرتمندتر نشان می‌دهد به‌خصوص زمانی که شما بتوانید آن فرد را تجسم کنید و یا در حالت تجسم او باشید. برای تجسم خواننده باید او را به یک دوست خیالی تبدیل کنید. دوستی که با او در حال مکالمه هستید. دوستی که اگر با محتوای شما موافق باشد لبخند می‌زند و آن را تائید می‌کند و اگر آن را دوست نداشته باشد ایراد می‌گیرد. او را به‌عنوان یک دوست تجسم کنید، سؤال‌هایش را شناسایی کنید به آن‌ها جواب دهید.

برای تجسم مخاطب خاص به سؤالات زیر جواب دهید:

• خواننده ایدئال من خانم است یا آقا؟
• چند سال سن دارد؟
•  شغلش چیست؟
•  درآمدش چه قدر است؟
• مجرد است یا متأهل؟
• بچه دارد؟
•  ماشین دارد؟

بیاید عمیق‌تر بررسی کنیم:

• چه چیزهایی را می‌خواند؟
• در کدام شبکه‌های اجتماعی فعالیت بیشتری دارد؟
• وب‌سایت‌های موردعلاقه او کدام هستند؟
• می‌خواهد به کدام‌یک از رؤیاهایش دست بیابد؟
• دوست دارد چه چیزهایی را داشته باشد؟
• چه چیزی او را شب‌ها بیدار نگه می‌دارد؟
• می‌خواهد از چه چیزهایی دوری کند؟
• چگونه تصمیم می‌گیرد؟
• مهم‌ترین اولویت او در زندگی کدام است؟

برای این مخاطب خاص اسمی را انتخاب کنید. برای او آواتاری انتخاب کنید آن را به مانیتور لپ‌تاپ خودتان بچسبانید. وقتی‌که در حال تولید محتوا هستید به‌ آواتار او نگاه کنید. با این کار  به نظر من محتوای شما متقاعدکننده‌تر، جذاب‌تر و زیباتر خواهد شد. اگر شما در کسب‌وکارتان با سازمان‌ها سروکار دارید باید خواننده ایده‌آل خود را از میان افرادی در نظر بگیرید، که تصمیم‌گیرنده اصلی هستند. افرادی که بر فروش شما تأثیر مستقیم می‌گذارند.

چگونه اطلاعات بیشتری را در مورد خوانده ایده‌آل به دست بیاوریم؟

آیا مطمئن نیستید که او را به‌خوبی می‌شناسید؟ در نظر داشته باشید که اگر محتوای وب‌سایت را برای مجموعه‌ای مبهم از مشتریان بنویسید، متن شما بی‌اثر خواهد شد و فروش خود را از دست خواهید‌ داد.

برای بازاریابی محتوا باید مخاطب هدف را شناسایی کنید اما چگونه؟

برای به دست آوردن اطلاعات بیشتر از خوانندگان هدف می‌توانید پرسشنامه‌ای تنظیم کرده و آن را بر روی سایت خود قرار دهید. یا اگر مشترک ایمیلی دارید به آن‌ها ایمیل بفرستید و از آن‌ها بخواهید در عوض دریافت هدیه‌ای پرسشنامه شمارا پر کنند.

ثبت‌نام در فرم‌های پرسش و پاسخ و جواب دادن به پرسش‌های مخاطبین یا استفاده از نظرات مشتریان سایت‌های رقیب می‌تواند کمک بسیاری به شناسایی خوانندگان ایده‌آل بکند. شبکه‌های اجتماعی نیز بهترین گزینه برای پیدا کردن مخاطبین خاص است. البته لازم نیست که شناسایی مخاطبین در اولین مرحله کامل شود بلکه باید شروع کنید و قدم‌به‌قدم لیست مشخصات آن‌ها را کامل کنید. به هر میزان مخاطب خاص را بیشتر بشناسید، به همان میزان محتواهای تولید  شما بهتر خواهند بود. وقتی‌که در حال تولید محتوا برای ایمیل‌های بازاریابی، پست‌های وبلاگ و حتی نوشتن و تولید پست‌ها برای شبکه‌های اجتماعی  هستید، می‌توانید خوانندگان ایده‌آل را تصور کنید

مرحله دوم بازاریابی محتوا:

 تولید و انتشار محتوای متقاعد کننده برای مخاطب هدف

آلن دیب نویسنده کتاب برنامه بازاریابی یک صفحه می‌گوید که تقریباً هیچ مهارتی به‌اندازه نوشتن کلمات قانع‌کننده برای شما نتیجه‌بخش نخواهد بود. بیشتر فروش کسب‌وکارهای آنلاین  به دلیل اینکه بازدیدکنندگان  متوجه پیغام و هدف آن‌ها نشده‌اند از دست می‌روند. هر بازدیدکننده برای درک پیام هر وب‌سایت فقط ۵ ثانیه وقت صرف می‌کند.اگر پیغام بازاریابی شما پیچیده باشد اولین مشکل در پردازش پیغام توسط مغز مخاطبین پیش می‌آید .

ارتباطات ساده‌تر و قابل پیش‌بینی‌تر، آسان‌تر و  سریع‌تر توسط مغز هضم می‌شود.

برگردیم به تعریف بازاریابی محتوا:

بازاریابی محتوا چیست؟

بازاریابی محتوا، فرایندی است برای تولید و انتشار

• محتوای باارزش و  قانع‌کننده
• برای جذب مخاطبین هدف
• و درخواست انجام کاری  مشخص از آن‌ها.

در چند پاراگراف گذشته مخاطبین هدف را تعریف کردیم. و برای انتخاب آن راه‎‌حل‌هایی ارایه نمودیم. در این مرحله درباره محتوای بارارزش و قانع‌کننده صحبت خواهیم کرد. در واقع برای این مخاطب هدف کدام محتوا قانع‌کننده است؟

چگونه محتوای باارزشی تولید کنیم؟

با معز انسان شروع کنیم:

مکانیزم مغز برای درک پیام محتوا

مغز ما روزانه  هزاران اطلاعات گوناگون را دریافت می‌کند و خود آن‌ها را بررسی می‌کند. مغز اطلاعات غیرضروری را حذف می‌کند. وقتی‌که به سینما می‌رویم، تعداد صندلی‌های سینما برای مغز ما اهمیت ندارد بلکه مغز در اولین لحظه دنبال راه خروج اضطراری است. چون وقتی‌که سالن آتش بگیرد این صندلی‌ها نیستند که ما را نجات می‌دهند بلکه راه خروج است.

مغز همیشه  به‌صورت ناخودآگاه  اطلاعات را دسته‌بندی کرده و آن‌ها را سازمان‌دهی می‌کند. وقتی‌که ما با تکرار  تبلیغات خسته‌کننده و تکراری درباره اهداف کسب‌وکار خود صحبت می‌کنیم درواقع  پیغام برای مغز مخاطب حکم همان صندلی‌های سینما رادارند. نه راه خروج!!! پردازش اطلاعات در مغز به سوزاندن کالری نیاز دارد.مغز برای رشد و زنده ماندن خود بیش‌ازحد کالری را می‌سوزاند.

اکثر کسب‌وکارها پیشنهاد‌ها و پیغام‌های تبلیغاتی را به گونه مطرح می‌کنند، که مغز برای تحلیل آن‌ها باید کالری بسیاری را هدر دهد. مغز به ‌صورت کاملاً هوشمندانه وقتی برای پردازش اطلاعاتی نیاز به سوزاندن کالری زیادی باشد آن‌ها را حذف می‌کند. اگر  مغز را در فشار تحلیل پیغام خود قرار دهیم، مکانیسم زنده ماندن در مغز مشتریان باعث می‌شود که از آن‌ها دور شویم.

با دویدن روی تردمیل به جایی نمی رسید!!!

وقتی‌که شما همیشه مشغول صحبت کردن درباره خود و محصولاتتان هستید انگار که روی تردمیل هستید و احساس می‌کنید که دارید به مقصد می‌رسید. وقتی‌که بازدیدکننده به سایت ما می‌آید اگر نتوانیم قبل از تمام شدن کالری‌های مغز پیغام خود را القا کنیم خیلی سریع سایت را ترک خواهد کرد. راه‌حل : ارائه پیغامی که بدون سوزاندن کالری بتوانند آن را درک کنند. مردم  امروزه خیلی هوشمندانه‌تر با تبلیغات آنلاین برخورد می‌کنند. آمارهای سایت statista نشان می‌دهد که میزان علاقه مردم به تبلیغات مختلفت رو به کاهش است.

این آمار و ارقام مربوط به مسدود کردن فیزیکی است. مسدود کردن ذهنی و بی‌توجهی به تبلیغات آنلاین که خیلی بیشتر از این ارقام و اعداد است. پس چگونه می‌توان از سد بلوکه شدن توسط افراد گذشت و کسب‌وکار خود را معرفی کنیم؟ باید به ذهن مخاطبین خود وارد شوید واقعاً چه می‌خواهند؟ به‌ندرت همان چیزی را می‌خواهند که ما می‌فروشیم. آن‌ها به دنبال نتیجه‌ای چیزی هستند  که می‌فروشیم. باید کشف کنیم  آن‌ها چه نتیجه‌ای می‌خواهند و می‌خرند؟

مشتریان به شما و محصولات و خدمات شما اهمیتی نمی‌دهند بلکه آن‌ها به خودشان و نیازهای خود اهمیت می‌دهند.

• چه کسی مشتری سایت ماست؟
• زندگی او در طول روز چگونه است؟
• کارهایش را در طول روز چگونه انجام می‌دهد؟
• او به چه اطلاعات و دانشی برای درمان مشکلاتش نیاز دارد‌؟
• آیا محتوای که ما نوشته‌ایم می‌تواند مشکلات و دردهای او را تحت پوشش قرار دهد؟

واقعا مشکل کجاست؟

مشکل ساده است وقتی‌که طراح سایت یا یک برنامه‌نویس سایتی که برای شما طراحی می‌کنند  چند نفر از این افراد درباره بازاریابی محتوا  مطالعه کرده‌اند؟ چند نفر  از آن‌ها درباره نحوه نوشتن محتوای شفاف و روشن آگاهی دارند؟ درواقع این وب‌سایت‌ها نیستند فروش ایجاد می‌کنند بلکه این کلمات هستند که فروش می‌کنند. پیام بازاریابی شما روشن نباشد مشتریان شما پیغام تبلیغاتی شمارا نخواهند دید. ما در یک  مسابقه فروش محصولات هستیم.  در حال رقابت بر سر اینکه چه کسانی بهتر می‌تواند با مشتریان خود ارتباط برقرار کنند. چه کسانی می‌توانند  تشخیص بدهند کخ چرا مشتریان به  محصولات ما نیاز دارند. حتی اگر از رقیبان محصول بهتر داشته باشیم اما مانند آن‌ها نتوانیم ارتباط برقرار کنیم محکوم‌ به شکست هستیم.

کدام مشکلات:

وقتی‌که از سد مغز عبور کردیم نوبت به صحبت کردن درباره مخاطب خاص است. او دوست ماست و ما سعی می‌کنیم به ما اعتماد کند. برای بررسی بیشتر و دقیقتر مشکلات مخاطب و نحوه پرداختن به آنها پیشنهاد میکنم مقاله نقش داستان در بازاریابی محتوا را مطالعه نمایید.