هیچ‌کس نمی‌تواند از یک داستان خوب روی‌گردان باشد.

امروز می‌خواهیم راجع به نقش داستان در بازاریابی محتوا صحبت کنیم.

دانشمندان علوم انسانی اعلام کرده‌اند که به‌طور میانگین انسان‌ها در طول روز ۳۰ درصد وقت خود را صرف خیال‌بافی می‌کنند.

پس با یک داستان خوب می‌تواند توجه مخاطب را جلب و او را درگیر داستان محتوا کرد به‌گونه‌ای که هرلحظه منتظر غافلگیری جدید باشد.

داستان یکی از راه‌های کهن نفوذ در ذهن مخاطب است.

برای حفظ توجه مخاطب و همراهی او با کسب‌وکار فقط باید او را با داستان خود همراه کنیم.

پادکست نقش داستان در بازاریابی محتوا قسمت اول:

 

برترین‌های هالیوود

به فیلم‌های برتر هالیوودی توجه کنید.

کدام نوع فیلم‌ها بیشترین فروش رادارند؟

فیلم‌های برتر می‌دانند که چگونه داستان فیلم را بیان کنند که بیننده هرلحظه منتظر یک اتفاق جدید و غیرمنتظره باشد.

به‌گونه‌ای شاید ساعت‌ها وقت خود را صرف دیدن یک سریال بکنیم.
اگر بتوانیم محتوای تبلیغاتی را در قالب یک داستان بیان کنیم، خوانندگان با محتوا ارتباط برقرار می‌کنند و به طرفداران پروپاقرص کسب‌وکارمان تبدیل می‌شوند.

چگونه محتوای تبلیغاتی را در قالب داستان بیان کنیم؟

در ادامه  مقاله به چند راهکار اشاره خواهیم کرد که با استفاده از آن‌ها می‌توانید محتوای خود را در قالب داستان بیان کنید.

 درواقع به‌طور میانگین  خوانندگان ۵ تا ۱۵ ثانیه برای هر صفحه وب  وقت می‌گذارند.

این یعنی به‌طورمعمول ۱۵ درصد محتوای ما دیده خواهد شد‌.

پس باید محتوایی باارزشی تولید شود که واقعاً ارزش خوانده شدن داشته باشند.

در اینجا پنج موردی که کمک می‌کند تا  بازاریابی محتوای ما به یک داستان جالب و خواندنی تبدیل شود را بیان خواهیم کرد:

۱- واقعی یا سرکاریه؟

 

نقش داستان در بازاریابی محتوا
نقش داستان در بازاریابی محتوا
  •  افراد
  •  مکان‌ها
  •  زمان‌ها
  •  احساسات
  •  واقعیت‌ها

چیزهایی هستند که توجه ما را به خود جلب خواهند کرد.

یک بازاریاب محتوای حرفه‌ای با ترکیب این موارد در محتوا، البته به‌صورت محتاطانه سعی در ایجاد ارتباط با خواننده را دارد:

تا او را متقاعد سازد که این متن ارزش خوانده شدن را دارد.

متن‌های واقعی بیشتر  دیده می‌شوند.[/vc_column_text][vc_column_text]

۲-  کپی نیست؟؟؟؟

نقش داستان در بازاریابی محتوا

وقتی‌که در حال نوشتن قسمتی از محتوا هستید این سؤال را از خودتان بپرسید که آیا محتوایی که من در حال نوشتن آن هستم تازه است یا نه؟

آیا به این محتوا قبلاً در سایت‌های دیگر اشاره نشده است؟

آیا خواننده با خواندن این قسمت از محتوا فکر نمی‌کند که این کپی است؟

آیا با اطلاعات تکراری مواجه نمی‌شود؟

مخاطبین دوست ندارند اطلاعات کهنه را بخوانند.

اخباری را  بشنوند که پارسال به یا سال‌های قبل‌تر به آن اشاره‌شده است.

۳- پراکنده یا مرتبط:

شما یک کمپین رو برای هدف خاصی شروع می‌کنید.

محتواهایی که در جهت کمپین خودتان تولید می‌کنید باید حتماً مرتبط به هم باشند.

محتواهای غیر مرتبط  در سایت و یا وبلاگ باعث سردرگمی خواننده با دور شدن او از سایت شما می‌شود.

در تولید محتوا باید هدف خاصی را دنبال کرد.

خواننده با خواندن محتوای یک پست وبلاگ به دنبال اطلاعات تکمیلی باشد. نه اینکه فقط یک اشاره کوچکی به مطلبی کرده‌اید و دیگر در هیچ جای دیگر سایت در مورد آن موضوع هیچ محتوایی تولید نکرده‌اید.

۴-  اهمیت لازم را دارد؟

ما انسان‌ها برای چیزهای بااهمیت ارزش قائل هستیم.

در زیر با ذکر دو مثال در نحوه نوشتن محتوا، موضوع روشن‌تر خواهد شد:

به‌عنوان‌مثال:

شرکت ما کامپیوتر جدیدی را تولید می‌کند.  زیاد مهم نیست

اما شرکت ما کامپیوترهایی کوچک‌تر، ارزان‌تر و سریع‌تر تولید می‌کند.

مهم‌تر به نظر می‌رسد. مگر اینطور نیست؟

وقتی‌که در حال برنامه‌ریزی برای تولید محتوا و انتشار آن هستید، توجه کنید که:

محتوا باید برای خواننده اهمیت داشته باشد.

شما به کدام مشکل خوانده اشاره می‌کنید؟

محتوای شما جواب کدام سؤال مخاطب است؟

در ادامه به شرح و بسط این موضوع خواهیم پرداخت.[/vc_column_text][vc_row_inner][vc_column_inner][vc_column_text]

۵-  سرگرم‌کننده:

نوشتن محتواهای بااهمیت مرتبط و تازه به‌تنهایی کافی نیستند.

آن موردی که واقعاً جادو می‌کند و داستان را جذاب می‌کند، سرگرم‌کننده بودن داستان است.

چگونه می‌توانید محتوای خودتان را سرگرم‌کننده بیان کنید؟

سعی کنید وقتی‌که خواننده پاراگراف را تمام می‌کند خنده بر روی لبش باشد‌.

در محتوایی که می‌نویسید از یک جک استفاده کنید.  یا یک ‌ضرب‌المثل را بیان کنید.  محتوای خودتان را در قالب گفت‌وگوی دو نفر  ارائه دهید.

خواننده از محتواهای لذت می‌برد که زنده باشند. محتوای که او را میخکوب کند. به صورتی که نتواند  پاراگراف بعدی را نادیده بگیرد.

 

ماهیگیری:  ماهیگیری در جهت درست

قبل از اینکه بتوانید داستان خودتان را بیان کنید تعیین کنید مسیر شما رو به کدام طرف است.
تعیین زاویه درست و ماندن بر روی آن در بازاریابی محتوا مانند یک معجزه است.

توصیه می‌کنم حتماً کتاب‌های آقای ست‌ گادین را مطالعه کنید.

وقتی‌که کتاب‌های آقای ست گادین را مطالعه می‌کنید، شما احساس این رادارید که در یک مهمانی هستید و دوست ندارید زود پایان یابد.

جملات کوتاه، کلمات انگیزشی، پاراگراف‌های کوتاه‌تر، داستان‌های واقعی  و جذاب  خصوصیات کتاب‌های ایشان هستند.


  • از افراد باتجربه ایده بگیرید.
  • کتاب‌های جالب در حوزه کاری خود را مطالعه کنید.
  • مقالات و مجلات می تواند کمک بسیاری به ایجاد ایده در شما بکنند.
  • سعی کنید در محتوای خودتان کمتر از کلمات سنگین و دانشگاهی استفاده کنید.

افرادی که با اینترنت سروکار دارند به دنبال اطلاعاتی هستند که  خیلی سریع نیازشان را برآورده کند.

پیچیدگی در متن باعث سردرگمی خواننده می‌شود.

داستان محتوای تبلیغاتی چگونه نوشته شود؟

در داستان خواننده باید همیشه جواب سؤالات زیر را بداند:

  • قهرمان داستان کیست؟
  • قهرمان دنبال چه چیزی است؟ چه می‌خواهد؟
  • چه کسی باید از قهرمان شکست بخورد تا قهرمان به هدف خود برسد؟
  • اگر قهرمان داستان شکست بخورد چه تراژدی روی خواهد داد؟ چه اتفاق غم‌انگیزی روی خواهد داد؟
  • اگر قهرمان داستان برنده شود چه اتفاق خوشایندی رویی خواهد داد؟

اگر خواننده( مشتری ) جواب سؤالات بالا را سریع دریافت نکند، هیچ تمایلی به ادامه دادن رابطه با شما ندارد و سریع وبسایت را ترک خواهد کرد.
فیلم‌هایی که در گیشه موفق نیستند سؤالات بالا را سریع جواب نمی‌دهند.

دشمن کسب‌وکارها:

هر کسب‌وکار آنلاینی یک دشمن خطرناکی دارد.

و این دشمن چیزی نیست جز نویز .

نویز سروصدای که شما ایجاد می‌کنید.

نویز همان پالس‌ها و سیگنال‌هایی است که افراد  آن را به‌عنوان تبلیغات می‌شناسند و فکر می‌کنند  که خود را به مردم معرفی می‌کنند درحالی‌که مانند اکثر کسب‌وکارهای آنلاین فقط برای مخاطب مزاحمت ایجاد خواهند کرد.

بازاریابی گمراه‌کننده:

در حال حاضر آنچه ما واقعاً به‌عنوان بازاریابی از آن یاد می‌کنیم چیزی کاملاً مبهم و سردرگم کننده است که در سراسر وب‌سایت‌ها، ایمیل‌ها و تبلیغات با آن‌ها روبرو هستیم.

هرسال میلیون‌ها تومان صرف تبلیغاتی خواهد شد که هیچ نتیجه‌ای برای مدیران در برندارد.

آنچه ما فکر می‌کنیم به مشتریان می‌گوییم و آنچه آن‌ها واقعاً می‌شنوند دو چیز کاملاً متفاوت است.

مشتریان وقتی تصمیم به خرید می‌گیرند بر اساس چیزی نیست که ما می‌گوییم بلکه بر اساس آن چیزی است که واقعاً می‌شنوند.

نویسندگان باتجربه می‌دانند کلید موفقیت نوشته‌های آن‌ها در این است که چه چیزی را بگویند و چه چیزی را نگویند.

اگر می‌خواهیم با مشتریان خود ارتباط برقرار کنیم باید آن‌ها را با قیل‌وقال‌های کسب‌وکارمان آزار ندهیم.

فرقی ندارد که کسب‌وکاری کوچک هستیم یا شرکتی چندمیلیاردی وقتی‌که مشتریان احتمالی خود را سردرگم کنیم در حال دور ریختن پول‌های خود هستیم.

چه مقدار از مشتریان شما از رقبایتان خرید می‌کنند فقط به خاطر اینکه شما نتوانسته‌اید پیام خود را به‌روشنی ارائه کنید؟

 

 

سلاح مخفی برای رشد کسب‌وکار

قصد داریم داستان موردعلاقه بازدیدکنندگان را پیدا کنیم و دقیقاً در وسط آن قرار بگیریم.
داستان خوب مانند انرژی هسته‌ای است که شهرها را ساعت‌ها روشن می‌دارد.

محتوای داستان نیز می‌تواند توجه انسان‌ها را برای ساعت‌ها نگه دارد.
کمتر کسی می‌تواند توجه خود را یک داستان عالی بردارد.
همچنان که قبلاً به آن اشاره شد دانشمندان علوم اعصاب ادعا می‌کنند که انسان‌ها به‌طور متوسط بیشتر از ۳۰ درصد وقت خود را صرف خیال‌پردازی می‌کنند.
خواندن و ارتباط برقرار کردن با داستان خود نوعی خیال‌پردازی است.
داستان  بزرگ‌ترین سلاح از بین بردن نویز است.
چون داستان بهترین ابزار دسته‌بندی اطلاعات است.
با داستان است که مردم به ما گوش خواهند داد و برای درک محتوای ما کمترین کالری را مصرف خواهند کرد.

محتوای عالی = موسیقی آرامش‌بخش:

ما به موسیقی‌هایی که آرامش‌بخش هستند و روح ما را صیقل می‌دهند، اهمیت می‌دهیم و شاید ساعت‌ها به آن‌ها گوش فرا دهیم.

موسیقی آرام بخش

 اما آیا برای صداهای گوش‌خراش به همین صورت عمل می‌کنیم؟

هیچ‌کدام از ما حاضر نیست حتی برای مدت کوتاهی به صدایی که گوش را آزار می‌دهد وقت بگذاریم.

هر دو که صدا هستند. ولی این کجا و آن کجا.

مغز انسان‌ها موسیقی‌های خوب را به یاد می‌آورد و صداهای اضافی را حذف می‌کند. همچنان که مغز بعضی از محتواهای تبلیغاتی را حذف می‌کند و بعضی دیگر را به یاد می‌آورد.

وقتی‌که شما خواننده را با اطلاعات مختلف و بی‌ربطی بمباران می‌کنید.

مغز خوانندگان برای ساماندهی اطلاعات نیاز به سوزاندن کالری پیدا می‌کند و به‌طورقطع اطلاعات شمارا نادیده می‌گیرند.

داستان عالی مانند موسیقی آرامش‌بخش است.

یک داستان عالی اتفاقات تصادفی را به مجموعه‌ای از داده‌های مرتبط و مفید تبدیل می‌کند.

همچنانکه قبلا اشاره کردیم، بعضی از کسب‌وکارها فقط در حال ایجاد نویز هستند.

و فکر می‌کنند که مشتریان اطلاعات تصادفی را دوست دارند درحالی‌که این‌طور نیست.

ما برای ارائه هدف در بازاریابی محتوا در کسب‌وکار به یک فیلتر نیاز داریم.

در بازاریابی محتوا اطلاعات را باید ساده و مرتبط ارائه کرد تا بتوان آن را بارها و بارها تکرار کرد بدون اینکه مشتریان احتمالی از آن خسته شوند.

مردم بهترین محصولات نمی‌خرند بلکه محصولاتی  را خواهند خرید که سریع‌تر بتوانند آن را درک کنند.

هر داستان باید مشکلی را قبل از اینکه اتفاق بیافتد و یا درک شود را پیدا کند.

در اوج ناامیدی آنها باید یک راهنمای قدم‌به‌قدم برای آن‌ها ارائه کنیم.

با دادن یک نقشه برای اجرای آن از آن‌ها بخواهیم که  اقدامی را انجام دهند.

این اقدام به آن‌ها کمک می‌کند تا شکست دور شده و در آخر به موفقیت برسند.

هر چیزی که به درک و فهمیدن داستان کمک نمی‌کند باید کنار گذاشته شود.

در هر خط محتوای که می‌نویسیم یا در حال خدمت به مشتری هستیم یا در حال دور کردن او از خود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 + 12 =